آورده‏اند كه: پيامبر گرامى روزى كه بايد در كنار «عايشه» مى‏ماند، نزد «ماريه» رفت و «حفصه» از اين جريان آگاه شد، آن حضرت از او خواست تا موضوع را امانت بشمارد تا پيامبر هم ديگر «ماريه» را بر خود حرام سازد، اما او بى‏درنگ موضوع را به «عايشه» گزارش كرد و خدا پيامبرش را از جريان آگاه ساخت، و اين آيات فرود آمد كه چرا پيامبر حلال خدا را بر خويش حرام ساخته است؟(513)

 

 

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضَاةَ أَزْوَاجِکَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴿١﴾ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمَانِکُمْ وَاللَّهُ مَوْلاکُمْ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ ﴿٢﴾ ....

 

اى پيامبر! چرا چيزى را كه خدا بر تو حلال كرده به خاطر جلب رضايت همسرانت بر خود حرام مى‏كنى»؟! (يا ايها النبى لم تحرم ما احل الله لك تبتغى مرضات ازواجك).

هان اى پيامبر! چرا چيزى را كه خدا بر تو روا و حلال ساخته است، آن را به خاطر جلب خشنودى همسرانت بر خود حرام اعلام داشته‏اى؟

وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى‏ بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً


و هنگامى را به ياد آوريد كه با برخى از همسران خود سخنى نهانى گفت و رازى را با او در ميان نهاد.

فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ‏

و هنگامى كه آن زن، يكى ديگر از زنان پيامبر را از آن راز آگاه ساخت و حق امانت را رعايت ننمود، و خدا پيامبرش را از افشاى آن راز به وسيله آن زن آگاه ساخت، آن حضرت بخشى از آن را براى همسر خويش باز گفت و از بيان بخشى ديگر خوددارى كرد و روى برتافت...


 منظور اين است كه: پيامبر گرامى رازى را با «حفصه» در ميان نهاد و از او خواست تا آن را امانت به حساب آورد و نهان دارد، امّا او آن را با عايشه در ميان نهاد. خدا پيامبرش را از جريان افشاى راز آگاه ساخت و آن بزرگوار بخشى از آن راز افشا شده، و چگونگى افشاى آن به وسيله «حفصه» را با او در ميان نهاد و از بخش ديگر آن تغافل ورزيد و با روش‏هاى كريمانه‏اى از كنار آن گذشت.
«حسن» در وصف پيامبر مى‏گويد: آن حضرت در بزرگوارى و بزرگمنشى بى‏همتا بود.

فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هذا


پس هنگامى كه پيامبر جريان افشاى راز را با «حفصه» در ميان نهاد، او گفت: چه كسى تو را از اين موضوع باخبر ساخته است؟!

قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ

پيامبر فرمود: آن خدايى كه بر هر چيزى دانا و از هر رازى آگاه است، مرا از افشاى اين راز باخبر ساخت.

در چهارمين آيه مورد بحث، قرآن روى سخن را به آن دو زن مى‏كند و مى‏فرمايد:


إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ‏


اگر شما دو زن به سوى خدا بازگرديد و توبه كنيد، اين كارى شايسته و خداپسندانه و به سود خود شماست كه توبه كنيد و از همكارى با يكديگر در جهت اذيت و آزار پيامبر دست برداريد.


فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما
آرى، توبه كنيد، چرا كه دل‏هاى شما از حق و عدالت انحراف يافته و به سوى گناه و نافرمانى كشيده شده است.

 منظور اين است كه: اگر شما دو تن، هان اى «عايشه» و «حفصه»! روى توبه به بارگاه خدا آوريد، خدا توبه شما را مى‏پذيرد.
و از ديدگاه برخى آغاز آيه به مفهوم امر و فرمان مى باشد و منظور اين است كه: شما دو تن بى‏درنگ روى توبه به بارگاه خدا آوريد كه دل‏هاى شما از راه حق و عدالت به سوى گناه انحراف يافته است.


وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ‏


و اگر بر ضد آن حضرت همدست و همداستان شويد، كارى از پيش نخواهيد برد، چرا كه خداى توانا يار و ياور اوست.
روى سخن آيه با همان دو زن مى‏باشد و روشنگرى مى‏كند كه: اگر شما دست همكارى و تعاون بر ضد آن حضرت به يكديگر بدهيد و او را بيازاريد، تنها به زيان خويش اقدام كرده‏ايد و كارى از پيش نخواهيد برد، چرا كه سررشته‏دار و ياور او خداست.
«ابن عباس» آورده است كه: به «عمر» گفتم: اين دو زن كه پيامبر را اذيت كردند و آيه شريفه به آنان هشدار مى‏دهد، كيانند؟
او پاسخ داد: «عايشه» و «حفصه»!
اين روايت را «بخارى» در «صحيح» خود آورده است.(514)


وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ‏


و نيز فرشته وحى و ايمان‏آوردگان شايسته‏كردار يار و ياور پيامبرند.


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 5 / 7برچسب:, توسط سیدمحمدصوف باف